خبر : پرترههایی که مالیخولیا را روایت کردند/ «چشم در چشم» با دالی و پیکاسو – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
خبر : پرترههایی که مالیخولیا را روایت کردند/ «چشم در چشم» با دالی و پیکاسو – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان خبرگزاری مهر-گروه هنر-آزاده فضلی؛ آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران همیشه مورد توجه پژوهشگران، هنرمندان، دانشجویان و علاقهمندان به هنر بوده است، چراکه در زمره نابترین و بینظیرترین آثار هنر معاصر و […]
خبر : پرترههایی که مالیخولیا را روایت کردند/ «چشم در چشم» با دالی و پیکاسو – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
خبرگزاری مهر-گروه هنر-آزاده فضلی؛ آثار گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران همیشه مورد توجه پژوهشگران، هنرمندان، دانشجویان و علاقهمندان به هنر بوده است، چراکه در زمره نابترین و بینظیرترین آثار هنر معاصر و مدرن جهانی به حساب میآید. موزه هنرهای معاصر تهران مالک یکی از ۵ تا ۱۰ مجموعه مهم هنر نوگرا در دنیاست. این موزه دارای آثار مهمی از جنبشهای اکسپرسیونیسم انتزاعی، پاپ آرت، مینیمالیسم، مفهومی و فوتورئالیسم بوده و همچنین گنجینهای غنی از آثار پرتره جهان از نقاشی و عکاسی گرفته تا مجسمه را شامل میشود.
از اواسط مهر، پرترههای گنجینه موزه به تماشا گذاشته شدهاند و این فرصت کم نظیر دست داده است تا یکی از مخاطبان این آثار باشیم؛ آثاری که دیدن آنها شاید چند سال یک بار میسر شود. آنری دو تولوز لوترک، پابلو پیکاسو، ونسان ونگوگ، اندی وارهول، آلبرتو جاکومتی، جیمز انسور، ادوارد مونه، جیم داین، ژان دوبوفه، رابرت راشنبرگ، فرنان لژه، خوان میرو، کمال الملک، بهمن محصص، مارکو گریگوریان، محمود جوادی پور، احمد اسفندیاری، ژازه تباتبایی، کامبیز درم بخش، غلامحسن نامی، مهدی سحابی، فرشید ملکی، کوروش گلناری برخی از هنرمندانی هستند که آثار پرتره آنها روی دیوار موزه هنرهای معاصر تهران رفته است.
مروری بر پرتره نگاری از ۳ هزار سال قبل از میلاد تا هوش مصنوعی قرن حاضر
این نمایشگاه با عنوان «چشم در چشم» تا ۲۷ آبان در موزه هنرهای معاصر برقرار است. در ابتدای ورود، میتوانید با توضیح نمایشگاه گردان درباره اهداف برگزاری این نمایشگاه آشنا شوید. در متن بیانیه به قلم جمال عربزاده آمده است: «تصویری حاوی بازنمایی خصوصیات فردی سوژه این عمومیترین تعریف ارائه شده از یک پرتره است. در حالی که تاریخ پرترهنگاری مشتمل بر مفاهیمی فراتر از آن است در واقع پرتره یکی از عمومیترین و کهنترین اشکال تصویری است که خاستگاه آن را میتوان تا تمدنهای اولیه دنبال کرد. اولین ارجاعات بصری پرتره، عموماً کارکردی نمادین داشتند، یعنی از همان ابتدا پرتره بر چیزی ورای ظاهر سوژهاش دلالت میکرد. تجلی ملموس یک خدای باستانی یا نمادی از یک حکمران خیلی زود ارتباط بین این ژانر تصویری و بازنمایی قدرت در جامعه آشکار و در تمدنهایی مانند مصر و یونان به صورتی گسترده به کار گرفته شد. همچنین کشف گستردگی ابعاد جایگزینی در پرتره امکان گسترش این قدرت نمادین را به عرصهای فراتر از حیات سوژه یعنی مرگ مهیا ساخت لذا سبب شد تا برای قرنها پرترهها قدرت نمادین مردگان را برای زندگان نمایندگی کنند اگر چه آغاز این کار کرد پرتره از دوران باستان بود اما در پایان قرون وسطی و به واسطه پذیرفته شدن شمایلهای مقدس (آیکن) در مسیحیت به اوج خود رسید؛ هر چند این جنبه گرایش به فردگرایی را در پرتره کم رنگتر کرد.
جهان پنهان روح سوژه این نمایشگاه با ارجاع به بعضی از مفاهیم دخیل در پرتره نگاری منتخبی از آثار پرتره هنر مدرن و معاصر ایران و جهان متعلق به گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران را به نمایش میگذارد.
بازگشت دوباره به فردگرایی که ثمره اومانیسم دوران رنسانس بود جان تازهای به پرتره نگاری بخشید. نمایش فردیت در خصوصیات ظاهری سوژه در پرتره نه تنها مدیون تغییر نگاه به انسان بلکه مرهون ابداع تکنیکهای تصویری به ویژه در شمال اروپا بود. برخی از این ابداعات تصویری شامل رنگ روغن و ابزارهای اپتیکی مانند اتاق تاریک بود؛ امری که در قرن هفدهم به دوران شکوه پرتره نگاری با هنرمندانی مانند روبنس، ولاسکز و رامبراند ختم و موجب شد تا پرتره جایگاه مهمی در میان دیگر ژانرهای نقاشی در آکادمی پیدا کند. ابداع عکاسی در نیمه اول قرن نوزدهم اگر چه باعث شد تا پرتره بازنمایانه به تدریج از نقاشی به عکاسی مهاجرت کند اما هم زمان نقاشان پرتره را به کاوش در مسیری جدید واداشت. جهان پنهان روح سوژه این نمایشگاه با ارجاع به بعضی از مفاهیم دخیل در پرتره نگاری منتخبی از آثار پرتره هنر مدرن و معاصر ایران و جهان متعلق به گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران را به نمایش میگذارد.»
در ادامه در همان دیوار ابتدایی موزه، سیری تصویری از تحولات هنری و مفهومی پرتره به نمایش گذاشته شده تا مخاطبان با ذهنی آشنا وارد نمایشگاه شوند. این مسیر تحول از ۳۰۰۰ تا ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد تا ۲۰۲۳ میلادی روی دیوار با تصاویری از همان دوران قابل مشاهده است.
در دوران باستان ساخت پیکره ها، ماسکها و نشانهای مقابر رواج زیادی داشته و هنرمندان با به کارگیری الگوهای طبیعت گرایانه و انتزاعی مرسوم در هر منطقه بر آن بودند تا حد اعلی، شکوه و اقتدار پادشاهان را در برابر دشمنان به نمایش بگذارند.
پیکره ناتمام «نفرتیتی همسر آخناتون پادشاه مصر» اثر توتموس در صد سال قبل از میلاد از جمله این آثار است. نفرتیتی در دوران فرمانروایی شوهرش زنی متنفذ بود و تصویرش به تعدد در تزئینات معابد در ابعادی هم اندازه شوهرش به چشم میخورد این پیکره همانند دیگر پیکره های فراعنه ابزاری در خدمت پروپاگاندای اقتدار و شکوه حکومت مصر آن دوران بوده است.
در قرون وسطی، مسیحیت با جایگزینی شمای مقدس (آیگون) به جای تصاویر بت پرستانه باعث گسترش آیگونوگرافی مذهبی و افول پرتره شخصی شد. در جنبش شمایل شکنی؛ لئون سوم امپراتور بیزانس آیگون مسیح و مریم مقدس را ممنوع اعلام کرد. اما بعدها، نقاشیهایی از حضرت مسیح (ع) کاربرد داشت؛ این نقاشیها در شورای کلیسایی دوم نیقیه (ایزنیک) بین ۲ کلیسای ارتدکس شرقی و کلیسای کاتولیک رم استفاده و تقدیس شمایل را که بر پایه قوانین امپراتوری روم شرقی ممنوع شده بود، احیا کرد.
در قرن سیزدهم، در رنسانس، تغییرات در پارادایم های فکری نقش حامیان هنری و نمایش فردیت موجب شد تا پرتره از حوزه دین خارج و به عنوان یک سبک هنری مستقل مطرح شود. در این دوره نقش هنرمند و رابطه او با سوژه پرتره پررنگتر شد.
در قرن شانزدهم، هنرمندان چهره نگار به استفاده از ابزارهای اپتیکی همچون «اتاق تاریک» روی آوردند. قرن هفدهم اما، دوران طلایی پرتره نگاری درباری در اروپای مرکزی به حساب میآید. سفر وان دایک به انگلستان و ظهور مکتب جدید پرتره در دربار چارلز اول نیز حاصل این دوره است.
قرن بیستم شاهد شروع جنبشهای آوانگارد در هنر مدرن مانند اکسپرسیونیسم کوبیسم، فویسم و … بودیم. از همان سالهای آغازین قرن بیستم، میتوان به نقاشیهای دوشیزگان آوینیون توسط پابلو پیکاسو اشاره کرد. دهه ۱۹۶۰ اما افول هنر انتزاعی و ظهور جنبشهای جدید مانند نلو دادا، نئورئالیسم، هنر مفهومی، فلوکسوس، پاپ آرت و … است.
در آغاز قرن جدید، این تحولات سیر صعودیتری میگیرند تا جایی که ارائه اولین سرویس هوش مصنوعی برای عامه، کلیه قواعد نقاشی و تصویرسازی برای پرتره نگاری را تحت تاثیر قرار میدهد.
جهان پیچیده تخیلات و روان هنرمندان بر بوم
پس از گذر این دیوار تاریخی، به بخشهای مختف نمایشگاه «چشم در چشم» وارد میشوید که شامل به ترتیب؛ «روان و پرتره»، است. در بخش «روان و پرتره» آثاری از بهمن محصص، فرانسیس بیکن، فرنان لژه، فرشید ملکی، سالوادور دالی، دیوید هاکنی، آلبرتو جاکومتی و ژان دوبوفه به نمایش گذاشته شده است. جالب است که ۲ مجسمه «زن ایستاده» و «مرد رونده» از آلبرتو جاکومتی که پیش از این در فضای موزه جانمایی شده بود، نیز در این بخش از نمایشگاه، به آن پیوسته است.
بهمن محصص هنرمند نقاش و مجسمهساز آوانگارد و مدرنیست ایرانی است که با مجسمهها و نقاشیهایی که از انسانها، حیوانات و موجودات اساطیری با بدنها و چهرههای از ریختافتاده شناخته میشود. در نمایشگاه «چشم در چشم» ۲ اثر نقاشی و چاپ از بهمن محصص جلوه میکند که اثر «سر یک مرد ۲» در ابتدای ورود به موزه هنرهای معاصر تهران و در بخش «روان و پرتره» جانمایی شده است. از محصص، یک مجسمه فیگوراتیو با عنوان «مرد نیلبکزن» نیز در گنجینه موزه نگهداری میشود.
در توضیح بخش «روان و پرتره» آمده است: «در بخشی از اسطوره پسوخه (روان) و اروس (خدای عشق)، عاشق جوان بر پرتره معشوق از دست رفتهاش میگرید. این صحنه تمثیلی که رابطه روان فرد، تصویر او و احساسات (عشق و اندوه درونی اش) را ارائه میکند، دور از حقیقت نیست اگر رابطه بین روان و پرتره فرد را همچون این داستان به دوران پیش از باستان ارجاع دهیم. امروزه میدانیم که پرتره نسبتی ناگزیر با درونیات سوژه برقرار میکند اما تا اواخر قرن نوزدهم بین حالات ذهنی سوژه و ظاهر او ارتباطی مکانیکی فرض میشد. در این زمان دوشن دو بولونی تجربیاتی را برای فهم درونیات انسان از طریق مطالعه فیزیونومی چهره فرد انجام میداد.
او معتقد بود که این ویژگیهای ظاهری بیانگر صفات درونی و روحی فرد هستند. برای همین با تحریک الکتریکی عضلات صورت سعی در شبیه سازی این حالت داشت. با تغییر پارادایم و ظهور روانشناسی مدرن در ابتدای قرن بیستم روان افراد بر خلاف گذشته از درون به بیرون مورد مطالعه قرار گرفت. فروید معتقد بود که ارتباط مستقیم و سادهای بین ظاهر فیزیکی و شخصیت وجود ندارد و بخش اعظم رفتار و حالات انسان توسط نیروهای ناخودآگاه هدایت میشود. این دیدگاه در سطحی گسترده هنرمندان مدرن را به کشف جنبه های روانی و عاطفی درون انسان ترغیب کرد. در نقاشی توجه به لایه های درونی و روان شناختی انسان جایگزین نمایش ظاهر بیرونی و بازنمایی وضعیت اجتماعی سوژه ها شد. اکسپرسیونیستها با رنگ و فرمهای اغراق آمیز احساسات درونی سوژه را برجستهتر میکردند و سوررئالیستها با رجوع به مهمترین مفهوم فرویدی یعنی ناخودآگاه به جهان پیچیده تخیلات فرد پرداختند. به این نحو هنرمندان قصد داشتند بازی پیچیده بین ذهن و ناخودآگاه را در پرتره فرد آشکار کنند.»
یکی از برجستهترین هنرمندان این بخش، سالوادور دالی هنرمند سوررئالیست است که تابلوی «پروانهها در عالم ضد ماده» از مجموعه «کیهان» او که در سال ۱۹۷۴ خلق شده، روی دیوار دیده میشود. تکنیک این تابلو، درای پوینت (اچینگ) و چاپ برجسته روی لیتوگرافی است که در دوره خود کم نظیر است. دالی، یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان سوررئال است که به کاوش در تصاویر ناخودآگاه شهرت داشت؛ همچنان که در تابلوی «پروانهها در عالم ضد ماده» او نیز مشهود است.
پایان بخش «روان و پرتره»، مجسمه غولپیکر ژان دوبوفه با عنوان «فرصت طلب» از مجموعه «هیئت نمایندگان» متعلق به سال ۱۹۷۶ و تکنیک این اثر رنگ اپوکسی روی پلی اورتان است. دوبوفه که شخصیتی تأثیرگذار در نقاشی مدرن فرانسه و یکی از مبتکرترین نقاشان قرن بیستم است، در هنر چیدمان، مجسمهسازی، لیتوگرافی و نوشتن سرآمد بود. این مجسمه از دوبوفه، آرت بروت یا هنر خام یا هنر بیرونی نامیده میشود؛ در این نوع کار، هنرمند از مواد غیر هنری مانند آسفالت بطریهای شکسته و گرافیتی برای ساخت استفاده کرده است.
خودنگارههایی از ادوارد مونش و جیم دایت تا مهدی ویشکایی و احمد اسفندیاری
در ادامه نمایشگاه، قبل از ورود به گالری یک موزه هنرهای معاصر تهران، بیانیه بخش «خودنگاره من در آینه دیگری» دیده میشود. در این بخش آثاری از کمال الملک، احمد اسفندیاری، ادوارد مونش، ماکس بکمن، مهدی ویشکایی و جیم داین دیده میشود. شاید آشناترین تابلوی این بخش متعلق به محمد غفاری یا کمال الملک باشد.
خودنگاره از دوران رنسانس به عنوان یکی از اشکال مهم بیان هنری شناخته میشود؛ اگرچه خودنگارههای اولیه بیشتر به نمایش مهارت فنی موقعیت اجتماعی یا عمق فکری هنرمندان میپرداختند، در قرنهای بعد خودنگاره به ابزاری هنری برای کاوش هویت شخصی تبدیل شد. ظهور روانشناسی مدرن در اوایل قرن بیستم، خودنگاره را به فرم جدیدی از بیان روان شناختی بدل کرد. هنرمندان از خودنگاره به عنوان رسانهای برای نمایش و واکاوی درونیترین افکار، ترسها و خواستههای خود استفاده کردند؛ به این ترتیب خودنگاره به آینهای از روان هنرمند تبدیل شد که لایه های ناخودآگاه آنها را نمایان میساخت؛ مفهومی که به باور فروید، تمایلات و تعارضات پنهان انسان را جهت میدهد.
خودنگاره از دوران رنسانس به عنوان یکی از اشکال مهم بیان هنری شناخته میشود؛ اگرچه خودنگارههای اولیه بیشتر به نمایش مهارت فنی موقعیت اجتماعی یا عمق فکری هنرمندان میپرداختند، در قرنهای بعد خودنگاره به ابزاری هنری برای کاوش هویت شخصی تبدیل شد.
همچنین خودنگاره مدیون توسعه تکنیکی آینهها است؛ مسالهای که باعث تفاوت خودنگاره و دیگر تصاویر میشود، خودنگاره تصویری است که در آن سوژه بیننده با موضوع مشاهده شده همپوشانی دارد و منشاء این همپوشانی آینه است، مفهومی بنیادی در شکل گیری هویت «خود» از منظر ژاک لاکان. او نشان داد که چگونه بازشناسی خود در مرحله آینهای به عنوان تجربه بنیادین «من» اهمیت پیدا میکند. کودک زمانی که تصویر یکپارچه خود را در آینه میبیند، برای نخستین بار احساس هویت را تجربه میکند و ذهنیت چند پاره اش در قالب یک من منسجم، شکل میگیرد.
اما تنش بین خودِ ادراک شده (تصویر) و خودِ واقعی محرکه تغییرات دائمی هویت خواهد شد؛ چیزی که اغلب در خودنگاره در جریان است. هنرمند با تصویر خود مواجه شده و با هویت خویش درگیر میشود، عمل نقاشی کردن «خود» میتواند به عنوان کاوشی در این تنش دیده شود؛ میان آنچه هنرمند از خود درک میکند و آن دیگری که از طریق تصویرش به دنیا ارائه میدهد. امروزه و به مدد دسترسی همگانی به تکنولوژی دیجیتال شاهد انفجار سلفیها هستیم. چیزی که ضرورت این سوال را دوچندان میکند که تصویر واقعی ما از «خود» چیست؟
مالیخولیایی از جنس هنر و اشکهای پیکاسو و درمبخش
در انتهای گالری یک و راهروی ورودی به گالری دو، بخش «پرتره و مالیخولیا» آغاز میشود که در این بخش، با پرترههایی متفاوت؛ گیج، خیره و تاحدودی افسرده مواجه میشویم. اگرچه واژه «مالیخولیا» به وضعیت سلامت روانی فرد اشاره دارد اما از دیرباز به عنوان وضعیت ذهنی خاص افراد برجسته مانند فیلسوفان و هنرمندان شناخته میشد؛ وضعیتی که در ارتباط با خلاقیت ذهنی در نظر گرفته میشود. جایگاه ویژه مالیخولیا در تاریخ هنر، مدیون همین پیوند است. از دوران رنسانس مالیخولیا به عنوان موضوع نقاشی در قالب پرتره های فردی به تصویر کشیده شده است.
این پرترهها معمولاً چهرههایی غمگین و متفکر را نشان میدهند که بازتابی از تضاد میان خلاقیت و افسردگی بود. آیکونوگرافی مالیخولیا در نقاشی اغلب شامل عناصری نمادین و تکراری است. این عناصر به طور کلی شامل اشیا و فضاهایی هستند که احساس سکون و تعمق را نمایش میدهند. برخی از این عناصر عبارتند از فیگورهای انسانی نشسته با دستی زیر چانه و نگاهی خیره، ابزارهای علمی یا هنری به عنوان نمادهایی از خلاقیت و تفکر جمجمه که نشانه گذر زمان و فناپذیری انسان است و همانند نقاشیهای وانیتاس، پوچی و بیهودگی را تداعی میکند.
در بین آثار این بخش، میتوان به اثر «زندانی» کامبیز درمبخش و ۴ تابلوی «زن گریان» اثر پابلو پیکاسو اشاره کرد.
در دوران مدرن ایده انسان از کمال آگاهی به نقصان خود و تلاش ناامیدانه اش برای فرار از واقعیت به مفهوم مالیخولیا پیوست و نمادی از اضطراب و بیگانگی انسان مدرن با جهان اطرافش شد که این مفاهیم به صورتی رمزآلود وارد نقاشی قرن بیستم شدند و همچنان هنرمند به واسطه جایگاه خود به عنوان یک شخص برجسته و انعکاسی از جامعه نمونه بارز یک سوژه مالیخولیایی محسوب میشود.
پرترههایی که تاریخ را روایت میکنند
در ادامه، به بخش «پرتره نگاری تاریخی» میرسیم که آثاری از آلبرتو جاکومتی، کمال الملک و ادی ناوارو دیده میشوند. یک تابلوی نقاشی و یک مجسمه نیمتنه از آلبرتو جاکومتی، تابلوی «کمال الملک» از صنیع السلطان، اثر «آقای پله، شما یک هنرمند هستید» از مایک گورمن، تابلوی «ناصرالدین شاه» اثر کمال الملک که در سال ۱۳۰۹ ترسیم شده، پرتره «گاندی» از کوروش شیشهگران و تابلوی «اوگوست رودن» از آنری بک، از آثار این بخش است.
تابلوی «ناصرالدین شاه» اثر کمال الملک یکی از آثاری است که مرمت شده است و جای گلولهها روی آن تاحدودی مشخص است.
از ابتدای تاریخ، تصاویر پرتره به شخصیت های خاصی اختصاصی داشت که عموماً دارای ابعادی اجتماعی بودند. این افراد یا دارای جایگاه سیاسی و مذهبی بودند یا به علم و هنر اشتهار داشتند. کارکرد پرتره برای نمایش جایگاه اجتماعی افراد، باعث رشد نوعی آیکونوگرافی در این تصاویر شد. این آیکونوگرافی مواردی همچون ژست سوژه نحوه قرار گرفتن او در تصویر جزئیات مربوط به البسه و تزیینات همین طور صحنه ای که در آن حضور دارد را در برمیگرفت. بعد از قرون وسطی و به واسطه گسترش تجارت، سطوح دیگری از اجتماع در کنار سلاطین و بزرگان مذهبی به قدرت و ثروت دست یافته و امکان حضور در تصاویر نقاشی را یافتند در این زمان بازنمایی روایتهای مذهبی بهانه ای بود که این حامیان هنری نوظهور در یک صحنه مقدس حضور پیدا کنند، به تدریج پرتره رسمی افراد به صورت ژانری مستقل درآمد و در دوران اوج خود این تصاویر از لحاظ اندازه و ترکیب از قالبهای خاصی پیروی میکردند.
پرترهها با آغاز مدرنیسم، نه تنها دیگر به تجلیل از جایگاه یک شخصیت تاریخی نمیپرداختند بلکه گاه با نوآوری های جسورانه زیبایی شناختی آنان را به سخره میگرفتند.
با آغاز مدرنیسم و شکسته شدن قواعد سختگیرانه مربوط به بازنمایی اطوارهای تصنعی در پرترههای رسمی و خشک درباری، جای خود را به نمایشی خام دستانه اما صادقانه از سوژهها داد. نقاشان مدرن شیوه بازنمایی چهرههای تاریخی را باز تعریف کرده و دقت واقع گرایانه را با سبکهای انتزاعی و بیانگرایانه جایگزین کردند. این چهرهها تصاویری بودند که روح یک عصر را با تمامی تنشها و تمایلاتش به تصویر میکشیدند. پرترهها نه تنها دیگر به تجلیل از جایگاه یک شخصیت تاریخی نمیپرداختند بلکه گاه با نوآوری های جسورانه زیبایی شناختی آنان را به سخره میگرفتند.
در ادامه این بخش با عکسهای پرتره از چند هنرمند برجسته ایرانی و جهانی مواجه میشویم که توسط ادی و نانا ناوارو ثبت شدهاند. ادی ناوارو عکاس و مجموعه دار به همراه همسرش نانا، از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ میلادی به نقاط مختلف دنیا سفر کردند و توانستند بیش از ششصد عکس از چهرههای هنری قرن بیستم را ثبت کنند. پرترههای سالوادور دالی، اندی وارهول، رنه ماگریت و پابلو پیکاسو در کنار برخی هنرمندان ایرانی پیشرو آن زمان همچون حسین زنده رودی، پرویز تناولی و بهمن محصص از این دسته هستند که پرترههای سالوادور دالی، بهمن محصص، پرویز تناولی، رنه مگریت و مارسل دوشان در نمایشگاه دیده میشوند.
ادی ناوارو به دلیل شناخت هنرمندان و ارتباط دوستی با برخی از آنها توانست پرترههایی ثبت کند که قابلیت خوانش با شخصیت فردی و حرفه ای هنرمند دارد. او بی شک یکی از مهمترین عکاسان پرتره قرن بیستم محسوب میشود که توانسته با عکسهایش ما را در شناخت کم نظیری که از هنرمندان داشته است، شریک کند؛ شناختی که با دیدن اثر یا خواندن زندگی نامه و سبک زندگی آنان به دست نمیآید.
تقابل معاصر میان سوژه و ابژه در پرترههایی از زنان
بخش بعدی در نمایشگاه «چشم در چشم»، بخش «پرتره زن؛ سوژه یا ابژه؟» است و پرترههای مشهور و نام آشنایی را روی دیوار و به صورت مجسمه و تندیس میبینیم. در تاریخ پرتره نگاری هنرمندان بر اساس انتظارات اجتماعی و شیوههای هنری، مواجهه متفاوتی با سوژههای زن و مرد خود داشتهاند؛ امری که حاکی از اهمیت نقش جنسیت در ژانر پرترهنگاری است و شامل ۲ بعد میشود؛ اول، جنسیت هنرمند و دوم، جنسیت سوژه. بسیاری از هنرمندان زن تا پیش از قرن بیستم، پرتره نگار بودند؛ بر اساس آداب اجتماعی که از این زنان طبقه متوسط انتظار میرفت تا وقت خود را در خانه سپری کرده و به خلق پرترههایی از نزدیکان خود بپردازند، با در نظر گرفتن جایگاه پایین پرتره در بین ژانرهای هنری در این زمان این مساله میتواند نمودی از تمایز سنتی میان تواناییهای هنرمندان زن و مرد در تاریخ هنر باشد. از بعد دیگر از دوران باستان، زنان در بسیاری از پرتره ها در نقشهایی چون الههها، شخصیت های تاریخی مانند ملکه ها یا آیکونهای مذهبی همچون مریم مقدس تصویر شده اند اما پیشینه تمایل به نگاه تمثیلی به زنان به قرنهای پانزدهم و شانزدهم میلادی در ایتالیا بر میگردد؛ دورانی که توجه به جایگاه و شخصیت زنان در خلق پرتره به نفع ایده انتزاعی زیبایی کنار رفت. این وضعیت در خود نگاره ها تا قرنهای هفدهم و هجدهم ادامه داشت زمانی که برخی از هنرمندان زن به نقش خود در اجتماع در مقام یک نقاش هم تاکید کردند.
مطرح شدن نظریه نگاه خیره مردانه در اواسط دهه ۷۰ در قرن بیستم جایگاه زنان را در تاریخ هنر به عنوان ابژههای میل، مورد نقد جدی قرار داده است. ارتباط این مفهوم با نظریات روانکاوی مؤخر و به ویژه بازاندیشی مفهوم دیگری نقش مهمی در ارزیابی جایگاه زنان در حیطه هنر داشته است؛ امری که می توان آن را در تقابل معاصر میان سوژه و ابژه مشاهده کرد.
از جمله آثاری که در این بخش از نمایشگاه «چشم در چشم» به نمایش درآمده، میتوان به اثر «الهه قرون» از کوروش گلناری، تابلویی از مجموعه «زندگی قدیسین» اثر آر بی کیتای، تابلوی «طره مو بر پیشانی» اثر هانری دو تولوز لوترک، اثر «ترینیداد فرناندز» از کیس وان دونکن، پرتره «ژاکلین با سربند» و «یک زن ۲» از پابلو پیکاسو، پرتره «مریلین مونرو» و «ژاکلین کندی شماره ۲» از اندی وارهول که با تکنیک چاپ دستی کار شده، تابلوی «بانوی ایرانی؛ بازگشت از تاهیتی» از آنری ماتیس، تابلوی «سیرک» اثر ژرژ روئو و اثری جالب توجه از ناصر اویسی اشاره کرد.
در گالری ۵ که بخش پایانی نمایشگاه «چشم در چشم» به حساب میآید، آثاری متفرقه پرتره از برخی هنرمندان که در سبکهای مختلفی همچون کلاژ و پاپ آرت است، دیده میشود. از آیدین آغداشلو چند اثر در گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران موجود است اما در این بخش نمایشگاه، اثری از او که تصویری از ساندرو بوتچلی است، روی دیوار قابل تماشاست.
اثری از بهمن محصص با عنوان «جت سوسایتی ۱» دیده میشود که یکی از نقاشیهای معروف او به شمار میآید.
همچنین اثری از علی اکبر صادقی در این بخش روی دیوار است که یکی از نقاشیهای سوررئال این استاد و چهره ماندگار هنری است. شیوه کار صادقی نوعی سوررئالیسم ایرانی است، چراکه بر اساس شیوه نقاشی سنتی و قهوهخانهای بنا شدهاست و در نقاشیهایش از اساطیر و فرهنگ ایرانی و برخی المانهای مذهبی بهره میگیرد. در بسیاری از کارهای او، حضور یک یا چندین سلحشور چشمگیر است که برخی از این جنگاوران چهره خود علی اکبر صادقی را دارند، گویی که خودنگارهای از هنرمند است. این هنرمند در فیلم مستند «رخ» که پرترهای از زندگیاش است، گفته بود که این سلحشوران را در خواب میبیند و گاهی خود نیز با آنها به جنگ میپردازد، به همین دلیل است که خشونت برخی آثار زیاد است.
همچنین، ۲ بخش پایانی نمایشگاه، «اتاق تاریک و تاریخ پرترهنگاری» و «اتاق روشن و ابزاری در خدمت دقت» را به نمایش گذاشتند که میتوانید به صورت زنده از این ۲ اتاق استفاده کرده و خلق پرتره را تجربه کنید.
منبع: خبرگزاری مهر
خرید رپورتاژ آگهی
رپورتاژ آگهی
خبر اقتصادی
خبر سبک زندگی
خبر سیاسی
خبر فرهنگی هنری
خبر فوری
خبر ورزشی
خبر روز