رمزگشایی از بازی شهرت در دنیای سلبریتی ها
قبول فرزند خوانده برای برخی سلبریتیها درغرب ظاهراً ترفندی برای تخفیف در پرداخت مالیات است. علیه کشورت باش؛ با ما باش! گروه جامعه؛ خبرگزاری فارس: هالیوود را شاید بتوان مادر اصلی پدیدهای به نام «سلبریتی» معرفی کرد. این مادر، اما سخت گیرانه قوانینی برای فرزندانش وضع میکند. نظام آمریکا، نظام سرمایه داری است؛ بنابراین صنایع […]
قبول فرزند خوانده برای برخی سلبریتیها درغرب ظاهراً ترفندی برای تخفیف در پرداخت مالیات است.
علیه کشورت باش؛ با ما باش!
گروه جامعه؛ خبرگزاری فارس: هالیوود را شاید بتوان مادر اصلی پدیدهای به نام «سلبریتی» معرفی کرد. این مادر، اما سخت گیرانه قوانینی برای فرزندانش وضع میکند. نظام آمریکا، نظام سرمایه داری است؛ بنابراین صنایع مهم آن از جمله صنعت سینما هم متاثر از همین روحیه اند. هالیوود به عنوان یک غول تجاری و درآمدزا که در خدمت سرمایه داران است، قوانینی ویژه و جدی برای چهرههایی که به ستاره و چهره تبدیلشان میکند، در نظر میگیرد. قوانینی که دوام آوردن یا نیاوردن فرد در آن عرصه به رعایتشان گره میخورد.
هزینه شُهرت را بپرداز!
علاقمندان به اخبار تخصصی سینما به خصوص سینمای غرب حتماً خبرهای عجیب مانند حذف یا جریمه یک بازیگر یا مجری از پروژه سینمایی را به دلایل عجیبی مانند حضور بیش از حد در جامعه و خرید از سوپر مارکت! اظهارنظر شخصی مغایر با منافع ملی یا درگیری با تهیه کنندگان و عوامل صاحب سرمایه هالیوود و رسانههای تحت حمایت، در اخبار سینما شنیده یا خوانده اند. در غرب، چهره مشهور باید «هزینه شهرت» خود را به موقع و کامل در قالب مالیات پرداخت کند. فرار از مالیات برای او «نافرمانی مدنی» و نمرهای منفی در کارنامه اعتباری و اقتصادی لحاظ میشود. حتی خانم یا آقای چهره و مشهور علاوه بر پرداخت جریمه ممکن است، سر از زندان هم در بیاورد. قوانین کمپانیهایی که افراد را مشهور میکنند اعم از سینما، خوانندگی، ورزش و… در کنار مسئولیتهای اجتماعی و قوانین کاملاً روشن و جدی حکومتی عوامل بازدارنده مهمی هستند که سلبریتی غربی را در خدمت منافع کشور و حکومت نگه میدارند. ما اینجا برای تمکین چهرهها از قانون و خدمتشان به جامعه چه کرده ایم؟ در این تحقیق و بررسی به مباحث کمتر شنیده و خوانده شده در این زمینه میپردازیم.
سِیری که سلبریتی میسازد
برای بررسی زندگی سلبریتی، وظیفه و نقش آن در جامعه، نیازمند یک سیر مطالعه و بررسی هستیم. مسیری که علاوه بر تعیین مبدأ و تعریف مفهوم سلبریتی، درباره فرهنگ سلبریتی، نقش او بر هویت اجتماعی، قوانینی که برای او وضع شده و مفاهیمی مانند تجاری شدن چهرههای مشهور را مشخص کند و توضیح دهد. در فرهنگ شرقی به خصوص کشور ما «شهرت» دست کم تا چند دهه قبل، آرمان و دغدغه اجتماعی به معنی فعلی آن نبود. «محبوبیت» ضرورت ارزشمندتری به شمار میرفت. این ناشی از روحیه «تواضع» و پرهیز از «خودنمایی» بود. حالا، اما به دلیل تقویت رسانه ها، تولد و حرکت شتابان شبکههای اجتماعی و میل عمومی جوامع به سرمایه و سرگرمی که آن هم تحت نفوذ فرهنگ غرب ایجاد شده است، سلبریتی جایگاه ویژهای دارد تا جایی که به مثابه یک رسانه، دولتها از آنها برای تأمین منافع ملی و هدایت افکار عمومی استفاده میکنند.
گفتیم که سلبریتی، واژه بومی کشور ما نیست، اما به هرحال حالا در جامعه ما برای خود جایگاهی پیدا کرده با این تفاوت که تدبیر قانونی لازم، چنان که باید برایش در نظر گرفته نشده است. این قانومندی نیاز به تعریف درست از این پدیده اجتماعی و رصد مسیری که در آن واقع میشود، دارد.
ستاره شدن در ۱۵ سالگی!
سلبریتی چیست؟ در تعریف تحت اللفظی، این واژه معادل معنایی شهرت دارد اعم از مثبت یا منفی؛ فردی که مشهور باشد چه خوشنام چه بدنام. چهرهها و ستارههایی که یکی پس از دیگری متولد میشوند و بر افکار، فرهنگ و سلیقه عمومی جامعه اثر میگذارند. از تاثیر بر مدل مو، تغذیه، پوشش و سبک زندگی افراد گرفته تا تفکر موثر. چند دهه قبل، مدتها طول میکشید تا افراد به واسطه تلاش بی وقفه، تخصص و تجربیات منحصر بفرد به شخصی نام آوازه تبدیل شوند. در واقع خاک صحنه میخوردند و مو سپید میکردند تا محبوب جامعه شوند. به مرور، اما دنیای مدرن برای پاسخگویی به نیازی که داشت، به کارخانه ستاره سازی سریع تبدیل شد.
در گذشته افراد به سادگی محبوب و ستاره نمیشدند. اینطور به نظر میرسید که گویی بعد از مرگ یک ستاره جای او هرگز پر نمیشود. بعد از رونق صنعت سینما و سرمایه سالاری در غرب، اما ماجرا تغییر کرد. کمپانی ها، ستارههای جوان را بعد از یک دوره استعدادیابی که زیبایی چهره و جذابیت از ملاکهای مهم آن بود، شناسایی میکردند. دیگر نیازی نبود، فرد محبوب جامعه، متخصصی سالخورده باشد. گاهی وقتها آن فرد مشهور فقط ۱۵ ساله بود مانند جاستین بیبر خواننده جوان، اما مشهور!
شهرت؛ نمایش رویای جمعی
هالیوود تا سال ۱۹۱۳ فیلم کوتاه میساخت. به مرور، اما با ساخت دهکده هالیوودی فیلمهای بلند، یکی پس از دیگری متولد شدند. اینجا بود که غول سینمایی آمریکا تبدیل شد به خاستگاه ستاره سازی جهان. سلبریتی محصول نظام سرمایه داری است که این نظام آن را به شیوههایی که در بالا اشاره شده، تبدیل کرد به یک گروه دارای منزلت. موقعیت و سرعت کسب درآمد سلبریتی به نحوی بود که با کار کمتر درآمدی بالاتر و لذتی بیشتر از زندگی را نمایش میگذاشت. در واقع به قلهای مشخص برای جامعهی به دنبال سرمایه و سرگرمی تبدیل شد. انسان میلی ذاتی به آسایش و رفاه دارد. تا پیش از جهان صنعتی، افراد نگاهشان به زندگی خودشان دوخته بود. برای آموختن هر حرفه به مرجع و متخصصان مراجعه میکردند. میزان آسایش هر فرد در زندگی نسبت واضح و مشخصی با میزان تلاش او داشت. حالا، اما وسوسه زرق و برق زندگی کسی که در جوانی به شهرت، ثروت و گاه قدرت هم میرسید، در روحیه جامعه اثر گذاشت. همین بود که زندگی او نمایشی از باز تولید رویای جمعی شد.
تشخیص سره از ناسره
اما چه چیزی درباره مفهوم سلبریتی در دنیای امروز برای سیاست گذاران و جامعه مهم است؟ در واقع بیش از اینکه چند نفر یک چهره را میشناسند این اهمیت دارد که او چه تأثیر و نقشی میتواند در جامعه داشته باشد. این درواقع همان تعریف «کارکرد» و «تأثیر فرهنگی» در جامعه است. مفهومی که با هم مرور خواهیم کرد، اما قبل از آن لازم است درباره «مفهوم» و «سِن» هویت در جامعه و زندگی افراد بدانیم. اما برای چه؟ برای اینکه وقتی از این تأثیر صحبت میشود، نقش آن را بهتر درک کنیم. از طرفی معمولاً سلبریتی اگر نگوییم مدعی، معتقد است که واکنش، اظهارنظر و رفتارهایش را برای مردم، در دفاع از مردم یا اصلاح جامعه مطرح میکند. این پیش آگاهی کمک میکند، تشخیص دهیم ادعای او در خدمت هویت فرد و جامعه است یا کذبی آراسته برای خدمت منافع خود؟
باسوادی، اگر تغییر کنی!
«هویت» مجموعه نگرش، ویژگی و روحیات فرد است که پس از خانواده، جامعه نقشی بسزا در شکل گیری آن دارد. در واقع به آن به نحوی «جامعه پذیری» اولیه و ثانویه هم گفته میشود. واژه هویت، از آن دسته واژگان طلایی در ادبیات و احوال نوجوانی است. برخی مکتبهای جامعه شناسی تعریفی نیم خطی، اما بسیار مهمی پیرامون هویت دارند. با این تعبیر که تکلیف نوجوان در زندگی کسب هویت است. نوجوان در بررسی احوال جامعه در سه بُعد زمانی گذشته، حال و آینده خود را تعریف و پیدا میکند. رسانه در این جامعه پذیری، نقشی جدی دارد. به عبارتی پلی میان زندگی فردی و اجتماعی است. حالا البته باید سلبریتی را هم به آن افزود.
مهم است که این دو، از «گذشته» که نماد غرور، «حال» که مظهر امید به زندگی و «آینده» که افق دید، است چه تعریف و تصویری ارائه میدهند. با این تعریف میتوانند در ساخت هویت او موثر باشند یا آن را مخدوش کنند. در واقع بیشترین سرمایه گذاری این دو قشر، روی این رده سنی به تعبیری دورخیز برای اداره جامعه فردا از همین امروز و تعیین هویت برای نسل آینده است. سال گذشته اعلام شد که مدتی است ملاک «رشدیافتگی» در جامعه بین المللی دیگر «سواد» نیست بلکه «قدرت تغییر» است. در واقع، افرادی مفید و کارآمد تلقی میشوند که تغییرپذیرتر باشند. در کنار دیگر ابزارها، رسانه و سلبریتی عامل مهمی برای تعیین و تغییر هستند.
فرهنگ سلبریتی یعنی چه؟!
«فرهنگ سلبریتی» به سادهترین ادبیات، چیزی نیست جز همان توان، اراده و انگیزه سلبریتی برای تأثیر و تغییر در جامعه. سلبریتی در غرب، بخشی از فرهنگ و زندگی روزمره و جدایی ناپذیر جامعه است. اگر روزگاری تعداد افرادی که یک سلبریتی را میشناختند مهم بود حالا، اما تعریف و کارکرد، چیز دیگری است. حالا مهم این است که آنها در زندگی چند نفر میتوانند اثر بگذارند و تغییر ایجاد کنند. این موضوع به مرور جدیتر و گاه به «جدل رقابتی» سلبریتیها با یکدیگر هم تبدیل میشود. بقای سلبریتی، درآمد و ضریب شهرت او حتماً روز به روز بیشتر به این مفهوم گره میخورد.
این اتفاق در غرب، حدود یکی، دو دهه است که آغاز شده در ایران هم پدیده سلبریتی به سرعت در حال طی کردن فضای فرهنگی-اجتماعی کشور است. تاثیر فرهنگی، تعریف فرهنگ و سبک زندگی خاصی که خواست سرمایه گذارانی که از سلبریتی انتظار دارند، نکته عمیقی است که بیش از آنکه ماهیت فرهنگی داشته باشد، ماهیت اقتصادی دارد. در واقع برای پیش بینی اینکه این کارکرد در آینده چه تغییری پیدا میکند و وظیفه سلبریتی چه خواهد بود یا اصلاً اینکه جامعه فردا، جامعه قدرت سلبریتی است یا حذف آن؟ مهم است که دانش و شمّ اقتصادی کارشناسان به میان بیاید تا با پیش بینی الگوی رفتاری صاحبان سرمایه به پاسخ این پرسشها رسید.
سلبریتی مهم نیست؛ خلاء قانون مهم است
گفتیم که سلبریتی، ماهیت خود را مردم میداند، اما این چقدر واقعی است و اصلاً چرا این را مطرح میکند؟ اگر نخواهیم قشر یا گروهی را پیش داورانه به دروغگویی یا منفعت طلبی متهم کنیم، در نگاهی منصفانهتر میتوان گفت، فرد در مسیر چهره شدن، ابتدا با همین ارادت به مردم راه را آغاز میکند. الزامهای جهان سلبریتی بودن و حکم دستهای پس پرده و سرمایه دار، اما او را «از»، «با» و «برای» مردم بودن دور میکند. به مرور سلبریتی باید هزینه شهرت خود را پرداخت و تغییری که از آن صحبت شد را فراهم کند. برای اینکه تشخیص دهیم ادعای سلبریتی برای مردمی بودن، چقدر درست یا دروغ است باید گفتار و رفتار آنها را بررسی کرد. شاید یک مثال بد نباشد؛ «حمید فرخ نژاد» بازیگر سابق سینمای ایران که اکنون ادعای دغدغه مردمی بودن دارد در یک مصاحبه خود چند سال قبل به مردم گفت: «من چیزی دارم که شما ندارید؛ آن خانواده است.» و «۸۰ میلیون نفر ایرانی برای من مهم نیست مبادا خمی به ابروی بچه ام بیاید.» این ادبیات بیشتر تحقیر مردم بود یا حمایت؟!
عرصه تنگ قانون برای سلبریتی در غرب!
یک سؤوال؛ اگر یک سلبریتی که این جامعه هزینه شهرت او را پرداخته قانون و چارچوب مشخص و بازدارندهای را در کار نبیند، تمکین خواهد کرد؟ این خلاء و پرکردن صحیح آن عمیقاً مهم است. غرب به عنوان زادگاه پدیده سلبریتی، تمهید ویژهای برای کنترل، تقویت، مهار و حتی حذف این پدیده اجتماعی دارد. هر سلبریتی ذاتاً ولع و شوق «سرمایه» و «شهرت» دارد. همین دو، مهمترین خمیرمایه قوانین وضع شده برای کنترل سلبریتی است؛ بنابراین ستارگانی که کمپانیها نقشی اصلی و غیرقابل انکار در بروز و ظهورشان دارند، باید هزینه شهرت خود را به کمپانی و جامعه پرداخت کنند. تهیه کنندگان و سرمایه گذاران غربی در قراردادهای سفت و سخت برای یک ستاره مشخص میکنند که برای مثال در مدت مشخص حتی حق مراجعه شخصی به سوپرمارکت ندارد، چون چهره اش دیده، عادی و تکراری میشود. این، بازگشت سرمایه کمپانی را به خطر میاندازد. سمت قانون به خصوص قوانین رسانه هم مایل به سمت سرمایه گذار است. بارها دیده شده بازیگر، خواننده یا ورزشکار به محض درگیری کوچک لفظی، فیزیکی یا تمرد از مفاد قرارداد، برای همیشه کنار گذاشته شده، چون به اعتبار و سرمایه کمپانی یا رسانه آسیب زده است.
در موارد منافی امنیت و هویت ملی البته این شدت برخورد به مراتب، قهری و بیشتر است. تاریخ سینما و رسانه غرب، پر از خاطرات سلبریتیهای ناکامی است که به خاطر یک اظهارنظر در آنتن زنده، صفحه شخصی اجتماعی خود یا رفتاری که مغایر با ارزشهای اجتماعی باشد، کنار گذاشته شده اند. حالا با این توصیف باید دید غرب با سلبریتیهایی که کوچکترین عمد از خود را برای تخریب امنیت ملی نشان دهند و کشور را با حرف، رفتار و اقدامشان تضعیف کنند چه برخوردی میکند؟
برکت فرزند خوانده؛ تخفیف در مالیات!
در غرب و کشورهایی که پدیدهای به نام سلبریتی دارند به خصوص کشورهای دارای صنعت سینمای قوی مانند هند که بالیوود را دارد، سلبریتی باید به همان میزان که سرمایه دارتر است، مالیات از درآمد، سود و سرمایه پرداخت کند. این قوانین کاملاً هم جدی هستند. «آمیتا باچان» پادشاده سلبریتیهای هندوستان بیشترین مالیات را بین اهالی هنر، پرداخت میکند. «نیکولاس کیج»، بازیگر معروف نمیتواند از پرداخت مالیات فرار کند و بعد از مدتی سر دواندن قانون، ناچار مالیات و جریمه دیر کرد را پرداخت میکند. «سوفیا لورن» همان ستاره ناپلی هالیوود به دلیل فرار مالیاتی ۱۷ روز به زندان میرود. «سیمونز» خواننده معروف آمریکایی هم علاوه بر جریمه مالیاتی، یک سال محکوم به حبس میشود و از این دست حکمها در غرب کم نیست. رسانههای تخصصی فیلم و سینما در غرب هم درباره شگرد «آنجلینا جولی»، بازیگر معروف برای تخفیف و کاهش مالیات مینویسند. گویا طبق قوانین آنسوی دنیا، قبول فرزند خوانده در کاهش میزان مالیات پرداختی، قابل توجه است. از طرفی ایفای «مسئولیتهای اجتماعی» هم در تخفیف قانونی مالیات نقش دارد.
برای همین است که بازیگران غربی چه در کشور خودشان چه دیگر کشورها به عنوان یک سرباز کوله با دوش فرهنگی، در قالب «سفیر» با عناوین و اهداف مختلف، انجام وظیفه میکنند تا نام نیک بیشتری بهم بزنند و مالیات کمتری هم بپردازند!
مدرک جشنواره برای تحریم جشنواره!
این مقدمه مفصل را گفتیم تا به جان کلام و پایان این گزارش برسیم؛ همان پرسش مهم که چرا چند سالی است سلبریتیهای کشور بر خلاف منافع، امنیت و عزت ملّی اظهارنظر میکنند، اما حاضر نیستند از تحریم و کشورهایی که ما را تحریم کرده اند در جشنوارههای خارجی، صحبت کنند؟
ماجرا به برخی حمایتهای عامدانه و منفعت طلبانه غرب و آمریکا بر میگردد. مدتی است آمریکا با ارائه گرین کارتی مخصوص هنرمندان و ورزشکاران در قالب گرین کارتی که نخبگانی معرفی میشود، چهرههای فرهنگی، سینمایی، ورزشی و… کشورها را جذب میکنند. طنز تلخ ماجرا اینجاست؛ آن چهره باید برای تأیید صلاحیت خودش مدارکی ارائه دهد. برای مثال در مورد بازیگران ایرانی مدارکی که ثابت کند فرد در جشنوارههای سینمایی از جمله جشنواره فجر، خانه سینما و… تجلیل شده است، مدارکی هم از گفتگوی خودش با رسانهها و نشریات مختلف ایران را باید ضمیمه کند. اینها برای این است که ثابت شود به اندازه کافی مشهور است. بعد، طبق قوانین سخت گیرانهای که از سال ۲۰۱۷ در نظر گرفته شده فرد باید گزارشی از عملکرد ۵ سال اخیر خود در شبکههای اجتماعی همسو با قوانین آمریکا ارائه دهد. ترجمه این جمله روشن است؛ تأمین منافع آمریکا، مدح غرب و خودتحقیری. سپس متقاضی میتواند از این امکان که در قالب امتیاز! به او ارائه میشود و برای دریافت آن نه تنها از خود که از کشورش و مردم زادگاهش مایه بگذارد و تخریب کند.
ماجراهای غریبهای در وطن!
حال غریبی است، علیه زادگاهت باش تا با ما باشی! حالا به خوبی روشن میشود که چرا برخی چهرهها که برای گرین کارت خود باید مدارک جشنواره فجر را ضمیمه کنند، آن را تحریم میکنند! روشن میشود چرا این همه بدگویی از کشور به بهانه حمایت از مردم رونق گرفته است؟ درد عمیقی است، فرد اینجا زاده و چهره میشود، هزینه شهرتش را ایران میپردازد و او در سودای ویزای ینگه دنیا به میهن، زادگاه و سرزمین مادری اش میتازد… حالا که همه چیز چنین روشن است؛ آیا ضرورت نیست که قوانین ویژهای برای چهرههای مشهور کشور در نظر گرفته شود تا سرباز و فرزند نامی کشور خودشان باشند تا اینکه سلبریتی غربی، خودباخته وغریبهای در وطن؟!
منبع: فارس
منبع: www.yjc.ir
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید